بهقدری غرق در خردهکاریها و پروژههای سنگین اما نهچندانچشمگیر شده بودم که از حجم زیاد کارها و کمبود وقت برای به اتمام رساندن برنامههایماز روزهای کوتاه پاییزی عاصی شده بودم.
انگار که تنها مانع به انجام نرسیدن کارهایم تنها کمبودوقتی بود که نهایتاً دیواری کوتاهتر از پاییزی که انگار ثانیههایش میدوند پیدانکرده بود.
حتی حسرت پیادهروی در هوای فوقالعاده این روزها عجیب بردلم مانده بود.گذراندن اوقات خوش در کنار عزیزان و دوستانم محال شده بود و خواندنکتابهایی که در اولویت برنامههایم نوشته بودم حتی در آخرین کارهای انجامشدهامهم جایی نداشت.
پاییزی ,کمبود ,انگار ,برنامههایم ,محال ,عزیزان ,شده بودم ,گذراندن اوقات ,اوقات خوش ,بود گذراندن ,مانده بود
درباره این سایت